امام رضا(ع)به هنگام فراغت از کارهای روزانه تمام اطرافیان را از کوجک و بزرگ پیرامون خود جمع میکردند و اخبار و احادیث راا برایشان نقل می نمودند که خود عامل انس با انان می شد.و بر یک سفره با خدمتگزارانشان می نشستند و غذا تناول می کردند.
موضوعات مرتبط: زندگینامه حضرت ، خصوصیات امام ، اخلاق و منش امام ، ،
برچسبها:
زهد و دلبسته نبودن به دنیا برای انسانهای کمال جو یک فضیلت اخلاقی بشمار می رود و در مقابل،رغبت و تمایل و علاقمندی به دنیا،عامل سقوط و تباهی انسانها می باشد.
محـــــــــــــــــــــمد ابن ابی عباد،مقام زهد و ساده زیستی ان حضرت را چنین توصیف میکند:حضرت رضا(ع)در تابستان بر روی حصیر و در زمستان بر روی گلیم می نشستند و لباسهای زبر و خشن بر تن می کردند.البته امام همیشه پاکیزه و تمیز و بودند و ظاهر خود را پیش مردم می اراستند و گلاب و مشک استعمال می فرمودند.
موضوعات مرتبط: زندگینامه حضرت ، خصوصیات امام ، اخلاق و منش امام ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: زندگینامه حضرت ، زندگینامه از ولادت تا امامت ، پیوند هشتمین نور ، زندگی حضرت در مدینه ، سفر به سوی خراسان ، خصوصیات امام ، جنبه علمی امام ، اخلاق و منش امام ، اوضاع سیاسی در زمان امام ، شهادت امام ، تدفین امام ، احادیث امام ، گالری تصاویر ، درباره ی پیامبر(ص) ، درباره ی امام علی(ع) ، در باره ی حضرت فاطمه(ع) ، در باره ی امام حسن مجتبی(ع) ، در باره ی امام حسین(ع) ، در باره ی حضرت زینب(ع) ، در باره ی امام زین العابدین(ع) ، در باره ی امام باقر(ع) ، در باره ی امام صادق(ع) ، در باره ی امام موسی کاظم(ع) ، در باره ی امام رضا قریب الغربا(ع) ، در باره ی امام جواد(ع) ، در باره ی امام هادی(ع) ، در باره ی امام حسن عسکری(ع) ، در باره ی امام آخر الزمان مهدی(عج) ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: خصوصیات امام ، اخلاق و منش امام ، ،
برچسبها:
مأمون که پیوسته شور و اشتیاق مردم نسبت به امام و اعتبار بیهمتای امام را در میان ایشان میدید میخواست تا این قداست و اعتبار را خدشهدار سازد و از جمله کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد تشکیل جلسات مناظرهای بین امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنیا بود، تا آنها با امام به بحث بپردازند، شاید بتوانند امام را از نظر علمی شکست داده و وجهه علمی امام را زیر سوال ببرند که شرح یکی از این مجالس را میآوریم:
"برای یکی از این مناظرات، مأمون فضل بن سهل را امر کرد که اساتید کلام و حکمت را از سراسر دنیا دعوت کند تا با امام به مناظره بنشینند. فضل نیز اسقف اعظم نصاری، بزرگ علمای یهود، روسای صابئین (پیروان حضرت یحیی)، بزرگ موبدان زرتشتیان و دیگر متکلمین وقت را دعوت کرد. مأمون هم آنها را به حضور پذیرفت و از آنها پذیرایی شایانی کرد و به آنان گفت: "دوست دارم که با پسر عموی من (مأمون از نوادگان عباس عموی پیامبر است که ناگزیر پسر عموی امام میباشد.) که از مدینه پیش من آمده مناظره کنید." صبح روز بعد مجلس آراستهای تشکیل داد و مردی را به خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد و حضرت را دعوت کرد. حضرت نیز دعوت او را پذیرفتند و به او فرمودند: "آیا میخواهی بدانی که مأمون کی از این کار خود پشیمان میشود." او گفت: "بلی فدایت شوم." امام فرمودند: "وقتی مأمون دلایل مرا بر رد اهل تورات از خود تورات و بر اهل انجیل از خود انجیل و از اهل زبور از زبورشان و بر صابئین بزبان ایشان و بر آتشپرستان بزبان فارسی و بر رومیان به زبان رومیشان بشنود و ببیند که سخنان تک تک اینان را رد کردم و آنها سخن خود را رها کردند و سخن مرا پذیرفتند آنوقت مأمون میفهمد که توانایی کاری را که میخواهد انجام دهد ندارد و پشیمان میشود و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم." سپس حضرت به مجلس مأمون تشریف فرما شدند و با ورود حضرت، مأمون ایشان را برای جمع معرفی کرد و سپس گفت: "دوست دارم با ایشان مناظره کنید." حضرت رضا (علیه السلام) نیز با تمامی آنها از کتاب خودشان درباره دین و مذهبشان مباحثه نمودند. سپس امام فرمود: "اگر کسی در میان شما مخالف اسلام است بدون شرم و خجالت سئوال کند." عمران صایی که یکی از متکلمین بود از حضرت سؤالات بسیاری کرد و حضرت تمام سؤالات او را یک به یک پاسخ گفتند و او را قانع نمودند. او پس از شنیدن جواب سؤالات خود از امام، شهادتین را بر زبان جاری کرد و اسلام آورد و با برتری مسلم امام، جلسه به پایان رسید و مردم متفرق شدند. روز بعد حضرت، عمران صایی را به حضور طلبیدند و او را بسیار اکرام کردند و از آن به بعد عمران صایی خود یکی از مبلغین دین مبین اسلام گردید.
رجاء ابن ضحاک که از طرف مأمون مامور حرکت دادن امام از مدینه به سوی مرو بود، میگوید: «آن حضرت در هیچ شهری وارد نمیشد مگر اینکه مردم از هر سو به او روی میآوردند و مسائل دینی خود را از امام میپرسیدند. ایشان نیز به آنها پاسخ میگفت و احادیث بسیاری از پیامبر خدا و حضرت علی (علیه السلام) بیان میفرمود. هنگامی که از این سفر بازگشتم نزد مأمون رفتم. او از چگونگی رفتار امام در طول سفر پرسید و من نیز آنچه را در طول سفر از ایشان دیده بودم بازگو کردم. مأمون گفت: "آری، ای پسر ضحاک! ایشان بهترین، داناترین و عابدترین مردم روی زمین است."»
موضوعات مرتبط: خصوصیات امام ، جنبه علمی امام ، ،
برچسبها:
صفحه قبل 1 صفحه بعد