امام رضا(ع)به هنگام فراغت از کارهای روزانه تمام اطرافیان را از کوجک و بزرگ پیرامون خود جمع میکردند و اخبار و احادیث راا برایشان نقل می نمودند که خود عامل انس با انان می شد.و بر یک سفره با خدمتگزارانشان می نشستند و غذا تناول می کردند.
موضوعات مرتبط: زندگینامه حضرت ، خصوصیات امام ، اخلاق و منش امام ، ،
برچسبها:
زهد و دلبسته نبودن به دنیا برای انسانهای کمال جو یک فضیلت اخلاقی بشمار می رود و در مقابل،رغبت و تمایل و علاقمندی به دنیا،عامل سقوط و تباهی انسانها می باشد.
محـــــــــــــــــــــمد ابن ابی عباد،مقام زهد و ساده زیستی ان حضرت را چنین توصیف میکند:حضرت رضا(ع)در تابستان بر روی حصیر و در زمستان بر روی گلیم می نشستند و لباسهای زبر و خشن بر تن می کردند.البته امام همیشه پاکیزه و تمیز و بودند و ظاهر خود را پیش مردم می اراستند و گلاب و مشک استعمال می فرمودند.
موضوعات مرتبط: زندگینامه حضرت ، خصوصیات امام ، اخلاق و منش امام ، ،
برچسبها:
امام رضا عليه السلامروز يازدهم ذيقعدة سال 148 ق. در مدينه متولد شد. نام مادرش «تکتم» بود که بعد از تولد حضرت، از طرف امام کاظم عليه السلامطاهره نام گرفت. نام مادر حضرت را «نجمه» نيز گفتهاند. نقش انگشتري آن حضرت «ماشاءالله ولا قوة الاّ بالله» بوده است. علي، ابوالحسن الثاني، رضا، سال 183 در سن 35 سالگي. 19 يا 20 سال. دو پسر به نام جوادعليه السلام فرزند ديگر به نام حسين. رافعي مينويسد: امام رضا عليه السلامدر سفري به قزوين آمده، در خانه داود بن سليمان مخفي شده است. وي از امام نقل کرده است: «فرزندي از حضرت که دو سال يا کمتر داشته در قزوين مدفون است.» اين همان امامزاده حسين است که اکنون در قزوين بارگاهي دارد. به احتمال، اين مسافرت در سال 193 ق. مقارن با مرگ رشيد صورت گرفته است.[1] امام تا سال 201 ق. در مدينه بود، در رمضان آن سال وارد مرو شده و در سن 55 سالگي، آخر صفر سال 203 ق. به علت خوردن انگور مسموم - به اجبار مأمون - مسموم شده و در طوس به خاک سپرده شد. ده سال از مدت امامت حضرت با هارون الرشيد (193 - 1عليه السلام 0 ). پنج سال با محمد امين پسر هارون (198 - 193). ده سال با عبدالله مأمون پسر ديگر هارون (218 - 193) که با برادرش جنگيد. امام در حدود 20 سال از مأمون بزرگتر بود. ترجمه آثار علمي بيگانگان از زمان امويان شروع شد و در عصر عباسيان بويژه در زمان هارون و مأمون به اوج خود رسيد. (همانگونه که در اين زمان وسعت کشور اسلامي به بالاترين حد خود در طول تاريخ رسيد) مأمون نامه اي به پادشاه روم نوشت و مجموعهاي از علوم قديم و آثار ارسطو را درخواست کرد و جمعي از دانشمندان مانند «حجاج بن مطر» و «ابن بطريق» و «سلما» سرپرست «بيت الحکمة» کتابخانه بزرگ بغداد را مأمور ترجمه آنها نمود. «خالد بن يزيد»، طب وشيمي را (ميخواست از راه شيمي طلاي مصنوعي به دست آورد) «حنين بن اسحاق» بعضي از کتب سقراط و جالينوس را، ابن مقفع، کليله و دمنه و همين طور کتاب اقليدس را، به عربي برگرداندند. خود مأمون نيز ترجمه ميکرد. يعقوب ابن اسحاق کندي که در طب، فلسفه، حساب، منطق، هندسه و نجوم خبره بود و درتأليفات خود از روش ارسطو پيروي ميکرد، بسياري از کتابهاي فلسفه را به عربي برگرداند و مشکلات آن را توضيح داد. کساني را به قسطنطنيه فرستاد تا کتابهاي کمياب فلسفه، هندسه، موسيقي و طب را بياورند. محمد بن موسي خوارزمي - رياضي دان بزرگ - جبر را از حساب جدا کرد. «دارالحکمه» کتابخانه بزرگي بود که به احتمال قوي هارون آن را بنيانگذاري و مأمون تقويت کرد و همچنان باقي بود تا بغداد به دست مغولان افتاد. آنان که از تمدن و فرهنگ بويي نبرده بودند آن را به آتش کشيدند. به دنبال نهضت ترجمه آنچه ماية نگراني بود اينکه در بين اين مترجمان افرادي متعصب و سرسخت از مذاهب ديگر مانند زردشتي، صائبي، نسطوري، برهمنهاي هند، روميان وجود داشتند و اين فرصتي بود براي نشر افکار مسموم خود و القاء آن به جوانان و افراد ساده دل و همينطور محتواي خود اين کتب نيز ميتوانست شبهاتي به همراه داشته باشد. امام رضا عليه السلامبا آگاهي از اين خطر و با حضور فعال در جلسات بحثهاي علمي که توسط مأمون برگزار ميشد، سعي کردند جلو هرگونه انحراف احتمالي را بگيرند و برتري اهلبيت: را نشان دهند.[2] در اينجا چند عقيده وجود دارد. از جمله: الف) اينکه هدف محکوميت امام بود. دليلش اينکه مأمون به «سليمان مروزي» گفت: هدف من از برگزاري جلسة بحث چيزي جز اين نيست که راه را بر او - امام رضا عليه السلامببندي.[3] شاهد ديگر کلام امام که فرمود: هنگامي که با اهل تورات به توراتشان، با اهل انجيل به انجيلشان، باا هل زبور با زبورشان، با ستاره پرستان به شيوة عبرانيشان، با موبدان به شيوه پارسيشان با روميان به سبک خودشان استدلال کرده همه را به تصديق سخن خود وادار کنم، مأمون خواهد فهميد که راه خطا را برگزيده و يقيناً پشيمان خواهد شد.[4] آنچه اين احتمال را تقويت ميکند آن است که دربار مأمون تا پيش از شهادت امام، پيوسته محل برگزاري اين مناظرهها بود؛ ولي پس از آن ديگر اثري ازاين مجالس علمي و بحثهاي کلامي ديده نشد. وقتي اين محافل در از ميان بردن شخصيت امام ناکام ماند، مأمون در انديشة حذف فيزيکي امام فرورفت و سرانجام ايشان را مسموم ساخت. ب) مأمون خود، آدم بيفضلي نبود و تمايل داشت به عنوان يک زمامدار عالم در جامعة اسلامي معرفي گردد و مورد توجه قرارگيرد. او شهرت به علم دوستي داشت و فيلسوف خلفاي عباسي شناخته ميشد.[5] اين مناظرات فراوان است و شيخ صدوق در «عيون اخبارالرضا» و علامه مجلسي در جلد 49 بحارالانوار و استاد عزيزالله عطاردي در کتاب مسند الامام الرضا جلد دوم آوردهاند مهمترين اين مناظرات عبارت است از: 1. مناظره با جاثليق (اين کلمه لقب پيشواي عيسويان بود.) 2. مناظره با رأس الجالوت (اين کلمه لقب پيشواي يهود بود.) 3. مناظره با هربز اکبر (اين کلمه لقب پيشواي زردشتي بود.) 4. با عمران صائبي (از پيروان حضرت يحييعليه السلام ) 5. با سليمان مروزي؛ وي عالم بزرگ علم کلام در خطة خراسان بود. 6. علي بن محمد بن جهم؛ ناصبي و دشمن اهلبيت:. 7. مناظره با ارباب مذاهب مختلف در بصره. امام رضا عليه السلامنيز پيروان و خواص خويش را امر به تدوين علم و احاديث مينمود. در مصادر روايي، کتبي به حضرت نسبت داده شدهاست و جزء مؤلفات حضرت آوردهاند از جمله: اين کتاب را «مسند الامام الرضا» نيز ناميدهاند و بسياري از رواة فريقين اين را نقل نموده و در بعضي از مصادر، اسامي بعضي از رواة آن آمده است و نسخههاي متعدد از آن در «صنعاء» و در «قم» تحت عنوان «کتاب ابن ابيالجعد» که کنية «احمد بن عامر بن سليمان الطائي» است، در تهران و مشهد وجود دارد.[6] رسالهاي در مسائل طبّي که امام به درخواست مأمون نوشته است و مأمون دستور داد آن را با آب طلا بنويسند. لذا رساله ذهبيه ناميده شد.[7] مأمون مجالس علمي و مناظرات ديني و علمي بين امام و علماء اديان ديگر برقرار مينمود. امامعليه السلام نيز فرصت را غنيمت شمرده و حقانيت، تشيع و اسلام را به اثبات ميرساند و اعتقادات ديگران را با استدلال رد مينمود که بعداً يکي از پيروان امام آن مجالس را گردآوري نمود. نجاشي ميگويد: «حسين بن محمد بن الفضل... ابو محمد شيخ من الهاشميين، ثقة، ... صنّف مجالس الرضا عليه السلاممع اهل الاديان.» اين صحيفه را «ابوالحسن علي بن علي الخزاعي» برادر شاعر بزرگ شيعي يعني دعبل خزاعي نقل کرده است. شيخ طوسي به همين سند از اين کتاب روايت نقل نموده است. محقق بزرگوار سيد محمد رضا جلالي حسيني احتمال داده است که اين همان کتابي باشد که نجاشي آن را ذکر کرده است. در مقدمه المعجم المفهرس الالفاظ احاديث البحار 20 مورد از تأليفات امام رضا عليه السلام را نام ميبرد.[8] علامة سيد محسن امين فرمود: «فيه حجج بالغة و مطالب جليلة في علم الکلام»کتب ديگري نيز براي امام شمرده اند که عبارت است از: کتابي که وريزة بن محمد روايت کرده. کتابي به روايت علي بن مهدي، نسخه متبوعة بزرگي به روايت محمد بن عبدالله و نسخههاي ديگر و «مسائل» به روايت معاوية بن سعيد و «مسائل» به روايت حسن بن علي الوشاء و مسائل و کتب ديگري که در مجموع به بيست نسخه مي رسد. البته برخي در صحت انتساب اين کتب به امام ترديد کردهاند از جمله: دکتر مجيد معارف ميگويد: «برخي از محققان آثاري به امام نسبت دادهاند، از جمله: فقه رضوي، رساله ذهبيه در طب، رسالة محض الاسلام، پاسخ به مسائل ابن سنان و کتاب علل ابن شاذان که انتساب آنها مورد ترديد است. » و در اين بارة ارجاع داده است به تحليلي از زندگاني امام رضا عليه السلاماز محمد جواد فضل الله، معرفة الحديث محمد باقر بهبودي، سيرة الائمّه هاشم معروف حسني و مجموعه آثار نخستين کنگره امام رضا عليه السلام. وي ميگويد: آنچه به آنان منتسب گرديده نوعاً از مجعولات غلات ميباشد. زيرا شرايط امامان اجازه اين امور را به آنان نميداده است.[9] ايت الله العظمي بروجردي1در کتاب جامع الاحاديث ميفرمايد: «ان عدد الکتب التي جمعت احاديث الشيعه في زمان الامام الثامنعليه السلام وصل الي الاربعمأئة، ثم قام جمع من فضلاء اصحاب الطبقة السادسة من اصحاب الامام الرضا عليه السلام في جميع هذه الاحاديث الشريفة المتفرقة في تلک الکتب ثم جمع تلامذتهم الاجلاء من امثال علي بن مهزيار الاهوازي والحسين ابن سعيد الاهوازي تلک الاحاديث في کتابين فکانا مرجعاً لعلماء الشيعة حتي قام ثقة الاسلام کليني في تأليف کتابه «الکافي» و الشيخ الصدوق في کتابه «من لايحضره الفقيه» و الشيخ الطوسي في کتابه «التهذيب» و «الاستبصار» و بهذا قد جمعت فيهذه الکتب الابعة الجوامع الحديثيه الاولية والثانوية باحسن وجه فکانت مرجعاً لعلماء الشيعة في تلک الاعصار و الامصار و لان جميع احاديث تلک الاصول اجتمعت في هذه الکتب الاربعة، قلت المراجعة لتلک الاصول تدريجياً حتي ترکت.»[10] در زمان امام رضا عليه السلام عليه السلام عليه السلام نفر از اصحاب امامعليه السلام 20عليه السلام کتاب حديثي تأليف کردهاند. از جملة آنان ميتوان از حسين بن سعيد (30 کتاب)، صفوان بن يحيي (16 کتاب) و محمد بن عمر الواقدي (28 کتاب) و موسي بن القاسم (15 کتاب) نام برد. شيخ طوسي آمار رجال امام را به 318 راوي رسانده است.[11] 1. حيات فکري و سياسي، ص 426. 2. سيره پيشوايان، ص 509. 3. سيره، ص 512 و 513. 4. همان. 5. حيات فکري و سياسي امامان شيعه، ص 483. 6. مقدمه المعجم المفهرس، ص 44. 7. اعيان الشيعه، ج 2، ص 26. وي ميگويد: «له مؤلفان کثيره» بعد هفت مورد را نام ميبرد. 8. مقدمه المعجم المفهرس، ص 44 و 45. 9. تاريخ عمومي حديث .... و مجموعه معارف، ص 313 - 314. 10. مستدرکات علم رجال الحديث، ج 1، ص 13. 11. دروس فينصوص الحديثية، مهريزي، ص 91.امام رضا و خدمات فرهنگي
اسم حضرت:
کنيه:
لقب:
شروع امامت:
مدت امامت:
فرزندان:
شهادت:
خلفاي معاصر امام
افکار بيگانه در عصر رضوي
امام رضا عليه السلامو هجوم فرهنگي بيگانه
هدف مأمون از برگزاري بحثهاي علمي
مناظرات امام با پيروان اديان
تدوين حديث در عصر امام
صحيفة الرضا عليه السلام
الرسالة الذهبية
مجالس الرضا عليه السلام مع اهل الايمان
امالي الامام الرضا عليه السلام
کتاب الاهليلجة
شاگردان امام رضا عليه السلام و تدوين حديث
موضوعات مرتبط: زندگینامه حضرت ، خلاصه ی زندگی امام رض(ع) ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: زندگینامه حضرت ، زندگینامه از ولادت تا امامت ، پیوند هشتمین نور ، زندگی حضرت در مدینه ، سفر به سوی خراسان ، خصوصیات امام ، جنبه علمی امام ، اخلاق و منش امام ، اوضاع سیاسی در زمان امام ، شهادت امام ، تدفین امام ، احادیث امام ، گالری تصاویر ، درباره ی پیامبر(ص) ، درباره ی امام علی(ع) ، در باره ی حضرت فاطمه(ع) ، در باره ی امام حسن مجتبی(ع) ، در باره ی امام حسین(ع) ، در باره ی حضرت زینب(ع) ، در باره ی امام زین العابدین(ع) ، در باره ی امام باقر(ع) ، در باره ی امام صادق(ع) ، در باره ی امام موسی کاظم(ع) ، در باره ی امام رضا قریب الغربا(ع) ، در باره ی امام جواد(ع) ، در باره ی امام هادی(ع) ، در باره ی امام حسن عسکری(ع) ، در باره ی امام آخر الزمان مهدی(عج) ، ،
برچسبها:
سفر به سوی خراسان:
مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه، خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد، بیاورند. مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه، جبل، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعهنشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال میداد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر میشد. لذا امام را از مسیر بصره، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیز پیوسته حضرت را زیر نظر داشتند و اعمال امام را به او گزارش میدادند.
موضوعات مرتبط: زندگینامه حضرت ، سفر به سوی خراسان ، ،
برچسبها:
زندگی امام در مدینه:
حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی میپرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست میداشتند و به ایشان همچون پدری مهربان مینگریستند. تا قبل از این سفر، با اینکه امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود، اما در سراسر مملکت اسلامی پیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.
امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه میفرمایند: "همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچههای شهر مدینه عبور میکردم، عزیرتر از من کسی نبود. مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من میآوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او را برآورده سازم مگر اینکه این کار را انجام میدادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مىنگریستند."
موضوعات مرتبط: زندگینامه حضرت ، زندگی حضرت در مدینه ، ،
برچسبها:
پیوند نور ( ازدواج هشتمین امام شیعیان )
حضرت علی بن موسی الرضا(ص) جهت انجام سنت رسول خدا (ص)با دختری عفیفه و طاهره از طایفه ماریه (جاریه ی محترمه ی پیغمبر اکرم (ص) والده ی مکرمه ی حضرت ابراهیم (ع) پسر حضرت رسول (ص) ازدواج کردند . آن حضرت در مورد ایشان فرمودند : " پدرم به قربان پسر بهترین مادران ، که از اهل نوبه و پاکیزگان است ." در غظمت و جلالت آن بتنوی مکرمه ی اسلام ، همین قدر بس که ، امام هفتم شیعیان از او تعریف و تمجید کرده و یزید بن سلیط را مأمور می کند که سلامش را به آن بانوی محترمه برساند .
طیّ ملاقاتی که یزید بن سلیط در مکّه با امام موسی کاظم داشتند ، ایشان ضمن اشاره به دستگیری و شهادت خود ، پسر برگش ، علی (ع) را به عنوان امام بعد از خود معرفی می نمایند ، و با کلامی دلنشین و زیبا ، خطاب به یزید بن سلیط می فرمایند :
" در این سال ، مرا می گیرند . تو بدان که ،امر به سوی پسرم علی (ع) است . او هم نام علی است که همانا علی اوّل ، علی بن ابیطالب (ع) و علی دیگر ، علی بن الحسین (ع) می باشد . من از خداوند می خواهم ، به پسرم علی ، فهم ،حکمت ، شکیبایی ، محبّت و دین علی اوّل و محبّت و صبر علی بن الحسین (ع) ، بر مسیری که مکروه اوست ،عطا کند . جایز نیست از برای او تکلّم کند بعد از هارون به چهار سال ."
آن گاه فرمودند :
" هر گاه او را ملاقات کردی هر چند به زودی اتفاق نخواهد افتاد به خاطر داشته باش که او را بشارت دهی به آنکه ، پسری امانتدار و مبارک برایش متولد شود ، که همانا مادرش اهل طایفه ی ماریه ی قبطیه ، جاریه ی پیامبر خدا (ص) است . اگر توانستی ، سلام مرا به آن جاریه نیز برسان "
درضمن قابل ذکر است کهنام آن بانوی مکرمه سبیکه بود و حضرت رضا (ع) پس لز ازدواج او را خیزران نامید .
موضوعات مرتبط: زندگینامه حضرت ، پیوند هشتمین نور ، ،
برچسبها:
امام رضا (ع) از ولادت تا ولایت
شهر مدینه از آن زمانی که قدم مبارک حبیب خدا (ص) بر آن گذارده شد ومدینةالنبی نام گرفت ، و مرکز نزول وحی الهی واقع گردید ، محبوبیت خاصی در قلوب مسلمین پیدا کرد .
در سحرگاه یازدهم ذی القعده سال 148 هجری قمری ، پیشوای هفتم شیعیان جهان (ع) در انتظار مولود عزیزی به سر می برد . عزیزی که نام او را علی ، کنیه مبارکش ابوالحسن ، و القاب شریفش ، رضا ، صائب ، رضی ، و وحی می باشد و مشهورترین آنها ، رضاست .
آری ! در آن سحرگاه ، خداوند مهربان چشم هشتمین حجت خود را روشن کرد ، و دامن مهر حضرت نجمه (س) را با ولادت میوه ی دلش ، علی (ع) منور نمود .امام هفتم شیعیان در بین ائمه ی اطهار دارای فرزندان بیشتری می باشند . به طوری که سی و هفت فرزند برای ایشان نقل نموده اند .
علاوه بر حضرت رضا (ع) چند تن دیگر از فرزندان آن بزرگوار ، از جمله : حضرت معصومه (ع) ، حضرت احمد بن موسی ( ع)" شاه چراغ " در شیراز و حضرت حمزه بن موسی در جوار قبر مطهر حضرت عبد العظیم حسنی و بسیاری دیگر از آن بزرگواران در ایران اسلامی مدفون می باشند .
در بین فرزندان امام کاظم (ع) حضرت رضا (ع) از همه برجسته تر می نمود و از همان اوایل زندگی دارای فضایل منحصر به فردی بود . امام موسی ابن جعفر (ع) به دفعات مکرّر ایشان را به عنوان امام و پیشوای مسلمین و وصی بعد از خودش معرفی می کرد .
نعیم قابوسی میگوید : روزی در محضر مبارک مولا ومقتدایم ، حضرت امام موسی بن جعفر (ع) بودم ، که آن حضرت خطاب به من فرمودند : پسرم علی ، بزرگترین ، برگزیده ترین ، ومحبوب ترین فرزندانم در نزد من می باشد ، او به جعفر می نگرد ، که هیچکس جزء پیامبر (ص) یا وصّی پیامبر به جعفر نمی نگرد . و همچنین جناب نعیم بن صحاف همین موضوع را نقل می کند .
آری ، عزیزان ، اینها و هزاران دلیل دیگر حضرت علی بن موسی الرضا (ع) را به عنوان هدایتگر شیعه و وصّی رسول خدا بعد از شهادت امام موسی کاظم (ع) به جهان اسلام معرفی نمود .
منبع : کتاب هشتمین امام (ع) نوشته حمید قشلندری برد سیری
موضوعات مرتبط: زندگینامه حضرت ، زندگینامه از ولادت تا امامت ، ،
برچسبها: