شفاى شَل

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

 

شفاى شَل

سيد نبيل ميرسيد محمد اصفهانى نوه ميرسيد حسن معروف بمدرس نقل فرمود كه ميرباباى تبريزى نقل كرد:

من در يكى از قراى تبريز پيش از اينكه شل شوم شوق زيادى باذان گفتن داشتم و اذان مىگفتم.

چون بدنم از كار افتاد و شل شدم ديگر قدرت بر اذان گفتن نداشتم. هر چند دكترها در مقام علاج برآمدند هيچ اثر بهبودى حاصل نشد تا اينكه خبردار شدم كه چند نفر از محل ما قصد زيارت حضرت رضا (ارواحناالفدا) را دارند.

من بقصد زيارت و تشرف بآستان قدس رضوى با ايشان همراه شدم و ايشان مرا ميان گارى انداختند و براه افتادند. ميان گارى ما مردى از طايفه بابيه بود چون مرا بآن حالت شلى ميان گارى ديد به رفقاى من گفت اين شل را چرا با خود مىبريد؟ گفتند براى اينكه حضرت رضا عليه السلام او را شفا بدهد.

آن خبيث بر اين سخن استهزاء و سخريّه كرد. لكن چون ما بسلامت وارد مشهد مقدس شديم سه روز نزد حرم مطهر امام عليه السلام شال خود را بگردن و ضريح مبارك بستم و متوسل بآن بزرگوار شدم.

در روز مذكور پيش از غروب ملتفت خود شدم كه آقاى بزرگوارى ميان ضريح مىبينم در حالتى كه تمام جامه هاى او حتى عمامه اش سبز است بمن فرمود:

برخيز اذان بگو عرض كردم قادر نيستم. فرمود من مىگويم اذان بگو.

بامر آن حضرت خواستم اذان بگويم، فهميدم كه مىتوانم و توانائى بر اذان گفتن دارم. لذا برخواستم و فرياد كردم (الله اكبر. الله اكبر) در آنحال چون مردم صداى مرا شنيدند گفتند اى مرد هنوز وقت اذان نشده است. چرا اذان مىگوئى.

من از آن شوقى كه بر اذان گفتن داشتم اعتنائى بسخن ايشان ننمودم و مشغول بودم تا جمعى بر گرد من جمع شدند و بعضى گفتند: اين همان مرد شلى است كه دو سه روز است اينجا متوسل بوده و قدرت برخواستن نداشت يكوقت جمعيت بر من هجوم آوردند تا جامه هاى مرا پاره پاره كنند من شال خود را از ضريح باز كرده و از حرم پا بفرار گذارده و سالم بيرون آمدم.(5)

 

  • اين چه روحى است كه در صحن وسرا مىبينماين چه نوريست كه ظاهر شده از عالم غيباين چه سريست هويدا شده در ملك جهانوه چه شوريست كه پيدا شده در عالم كونپرسش از عقل نمودم كه چرا حيرانىگفتم اين بارگه و گنبد و ايوان از كيستساحت عرش برين صحن زمين مهر مهين

  • اين چه نوريست كه در ملك ورا مىبينمهركجا مىنگرم نورخدا مىبينمسر ايزد بعيان شمس ضُحى مىبينمعالم مُلك و مَلك نغمه سرا مىبينمگفت حيران همه در امر ولا مىبينمگفت از مظهر حق نور هُدى مىبينمشمس تا بنده از اين صحن و سرا مىبينم


 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


موضوعات مرتبط: داستانهای کـــوتاه و معجرات ان حضرت(ع) ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:, | 8:27 | نویسنده : |

لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.