کودکانه امام حسن

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

بردباری امام

روزی حضرت امام حسن علیه السلام سوار بر اسب از کوچه ای می گذشت. ناگهان مردی غریبه که از دوستان معاویه (دشمن امام حسن علیه السلام ) بود با او برخورد کرد. تا امام را شناخت شروع کرد به حرف های بد گفتن به آن حضرت. امام با بردباری و تحمل حرفی نزد و سکوت کرد. سپس با خوشرویی با آن مرد غریبه صحبت کرد. آن مرد از رفتارش بسیار شرمنده شد و از امام عذرخواهی کرد. بعد رو به امام کرد و گفت: «تا کنون تو را نمی شناختم؛ ولی از امروز که تو را شناختم تو بهترین و عزیزترینِ مردم نزد من هستی».



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


موضوعات مرتبط: کودکـــــــــانه ، داستانها ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 26 مهر 1393برچسب:, | 22:6 | نویسنده : یک دل سیر شوق ثامن الحججی |

لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.