محدث نورى رحمة الله عليه فرمود: يكى از صلحاء مرا خبر داد كه عده اى از اهل قاين بزيارت مشرف شدند و با ايشان خانمى بود كه از هر دو چشم نابينا بود. پس از توقف بمشهد و زيارت نمودن چون خواستند بروند آن مخدره از رفتن امتناع نمود و گفت من از خدمت حضرت رضا عليه السلام جائى نمى روم لذا آنجماعت رفتند و آن زن عاجزه ماند. وقتى كه مىخواست بيايد چند ذرع كرباس با خود آورد و همان را مايه كسب خود قرار داد و بهمان خريد و فروش مىكرد و امر معاش خود را از اين راه مىگذرانيد و در آن اوقات و زمان هر هفته دو روز شنبه و سه شنبه بعدازظهر حرم شريف را مخصوص زنها قرار داده بودند. اتفاقا روزى از آن دو روز كه مخصوص زنها بود شخصى كرباسهاى آن عاجزه را دزديد و آن بيچاره پريشان و دلگير شده خود را بروضه مقدسه رسانيد و شروع كرد بتضرع و زارى كه ياعلى بن موسى سرمايه من همان چند ذرع كرباس بود كه بخريد و فروش آنها امرار معاش مىكردم و حال كه آنها را دزديده اند و از دستم رفته و چيزى ندارم. من از اينجا از خدمت قبرت بيرون نمى روم پس خود را بزمين انداخته و گريه و درد دل مىكرد ناگاه صدائى از ضريح شريف شنيد كه برخيز ما تو را شفا داديم. چون برخواست چشمهاى خود را روشن و بينا ديد. پس شكر خداى تعالى بجا آورد و عجيب تر اينكه چشم او روز و شب مساوى بود يعنى در شب هم مىديد و نيازى به چراغ نداشت.(23) شفاى نابينا
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: داستانهای کـــوتاه و معجرات ان حضرت(ع) ، ،
برچسبها: