اگرچه فلسفه نماز و عبادت بر کسی پوشیده نیست؛ اما دقت در متون آیات و روایات اسلامی، ما را به نكات و ظرافتهای بیشتری رهنمون میکند که از جمله این نکتهها و ظرافتها، می توان موارد زیر را بر شمرد:
یاد خدا
روح و اساس و هدف و نماز همان یاد خدا است که به موسی وحی نمود: "أقِمِ الصَّلاةَ لِذِکرِی".[1] البته ذكری كه مقدمهی فكر و فكری كه انگیزه عمل بوده باشد؛ چنانكه در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است كه در تفسیر جمله ی "و لَذِكرُ اللهِ اَكبَر" فرمود: "ذِكرُ اللّه عِندَ ما أَحَلَّ وَ حَرَّمَ": خدا را به یاد داشتن، هنگام رو به رو شدن با حلال و حرام.[2]
از بین برنده ویروس گناه
نماز وسیله ی شست و شوی گناهان و نزول مغفرت و آمرزش الهی است؛ چرا که نماز انسان را دعوت به توبه و اصلاح گذشته و بازبینی در رفتار مینماید. در حدیثی پیامبر(ص) از یاران خود سؤال كرد: "اگر بر در خانه یكی از شما نهری از آب صاف و پاكیزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شست و شو دهد، آیا چیزی از آلودگی و كثافت در بدن او میماند؟ عرض كردند: نه!
فرمود: نماز درست همانند این آب جاری است، هر زمان كه انسان نمازی میخواند گناهانی كه در میان دو نماز انجام شده است از بین میرود"[3].
و به این ترتیب، جراحاتی كه بر روح و جان انسان از گناه مینشیند، با مرهم نماز التیام مییابد و زنگارهایی كه بر قلب مینشیند، زدوده میشود.
تقویت نهال تقوا
نماز سدی در برابر گناهان آینده است، چرا كه روح ایمان را در انسان تقویت میكند و نهال تقوا را در دل پرورش میدهد. میدانیم "ایمان" و "تقوا" نیرومندترین سد در برابر گناهان است و این همان چیزی است كه در آیه ی فوق به عنوان نهی از فحشاء و منكر بیان شده است. در روایات میخوانیم: " هر گاه از گناه کار بودن نمازخوانی به پیشوایان دین شکایت میشد، آنان در جواب میفرمودند: غم مخورید، نماز آنها را اصلاح میكند" و این چنین نیز میشد. [4]
زنگ بیدار باش
بزرگترین مصیبت برای رهروان راه حق آن است كه هدف آفرینش خود را فراموش كنند و غرق در زندگی مادی و لذائذ زودگذر دنیا گردند؛ اما نماز به حكم این كه در فواصل مختلف و در هر شبانه روز پنج بار انجام میشود، زنگ هشداری برای انسان است و هدف آفرینش او را خاطر نشان و موقعیت او را در جهان به او گوشزد میكند.
این نعمت بزرگی است كه انسان وسیله ای در اختیار داشته باشد كه در هر شبانه روز چند مرتبه به او بیدار باش گوید و انسان را همواره هشیار و متذكر نماید که گرد و غبار غفلت بر دل او ننشیند، علاوه بر این كه مداومت ذكر خداوند در شب و روز كه در پرتو نماز حاصل میگردد همین توجه به خداوند و قیام در برابر او انسان را از معاصی باز می دارد.[5] از این روست که گفته اند: نماز، غفلتزدا است.
تضعیف زشتیها
نماز خودبینی و تكبر را درهم میشكند؛ چون انسان در هر شبانه روز هفده ركعت و در هر ركعت دو بار پیشانی بر خاك در برابر خدا میگذارد و خود را ذرهای در برابر عظمت او میبیند و آگاهانه، به حقارت و ناچیزی خود اعتراف می کند؛ به همین دلیل علی(ع) در آن حدیث معروفی كه فلسفه عبادتهای اسلامی در آن منعكس شده است، بعد از ایمان، نخستین عبادت را كه نماز است با همی
پرورش و تکامل فضائل
نماز وسیله پرورش فضائل اخلاق و تكامل معنوی انسان است، چرا كه انسان را از جهان محدود ماده و چهار دیوار عالم طبیعت بیرون میبرد و به ملكوت آسمانها دعوت میكند. با فرشتگان هم صدا و همراز میسازد و خود را بدون نیاز به هیچ واسطه، در برابر خدا می بیند و با او به گفت و گو میپردازد.
تكرار این عمل در شبانه روز، آن هم با تكیه بر صفات، رحمانیت، رحیمیت و عظمت خدا و با كمك گرفتن از سورههای مختلف قرآن، اثر قابل ملاحظهای در پرورش فضائل اخلاقی انسان دارد. بدین جهت، امیرمؤمنان علی(ع) درباره فلسفه نماز فرمودند: "الصلاةٌ قُربانُ كُلِّ تَقِیٍّ": نماز وسیلهی تقرّب هر پرهیزكاری به خدا است.[8]
دعوت به پاکی
سراسر نماز دعوت به پاكسازی زندگی است؛ زیرا مكان نماز گزار، لباس نمازگزار، فرشی كه بر آن نماز میخواند، آبی كه با آن وضو میگیرد یا غسل میكند و...، باید از هر گونه غصب و تجاوز به حقوق دیگران پاك باشد. با توجه به این شرایط، كسی كه آلوده به ظلم، ربا، غصب، كم فروشی، رشوه خواری و کسب از راه حرام باشد، چگونه میتواند مقدمات نماز را فراهم سازد؟ بنابر این تكرار نماز در پنج نوبت در شبانه روز، خود دعوتی است به رعایت حقوق دیگران و پاک کردن زندگی از هر آنچه ناپسند خدای متعال است.
تمرین نظم
نماز روح انضباط را در انسان تقویت میكند؛ چرا كه باید در اوقات معینی انجام گیرد كه تأخیر و تقدیم آن، موجب بطلان نماز است
شرط قبولی عبادات
نماز به سایر اعمال انسان ارزش و روح میدهد و باعث میشود بذر سایر اعمال نیك در جان انسان پرورش یابد. امیرمؤمنان علی(ع) در وصایای خود در لحظههای آخر عمرشان فرمود: "اَللَّهَ اَللَّهَ فِي اَلصَّلاَةِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِینِكُم": خدا را خدا را درباره نماز در نظر داشته باشید، چرا كه نماز ستون دین شما است.[9]
میدانیم هنگامی كه عمود خیمه درهم بشكند یا سقوط كند، هر قدر طنابها و میخهای اطراف محكم باشد، اثری در پایداری خیمه ندارد. همچنین هنگامی كه ارتباط بندگان با خدا از طریق نماز از میان برود، سایر اعمال، اثر خود را از دست خواهد داد. از امام صادق(ع) نقل شده است:
" أَوَّلُ مَا يُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلاةُ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ سَائِرُ عَمَلِهِ وَ إِذَا رُدَّتْ رُدَّ عَلَيْهِ سَائِرُ عَمَلِهِ": نخستین چیزی كه در قیامت از بندگان حساب میشود نماز است، اگر مقبول افتاد سائر اعمالشان قبول میشود و اگر مردود شد، سائر اعمال نیز مردود میشود.[10]
شاید دلیل این سخن آن باشد كه نماز، رمز ارتباط خلق و خالق است که اگر به طور صحیح انجام گردد، قصد قربت و اخلاص كه وسیله قبولی سائر اعمال است، در او زنده میشود، و گرنه بقیه اعمال او آلوده و از درجه اعتبار ساقط میشود.
دو نکته
نکته اول
باید توجه داشت که نماز علاوه بر شرائط قبول، شرائط كمال نیز دارد كه رعایت آنها، عاملی مؤثر برای ترك بسیاری از گناهان است. در كتب فقهی و منابع حدیثی، امور زیادی مانع قبولی نماز ذكر شده است. از جمله این موانع، مسأله شرب خمر است كه در روایات آمده است: "لا تقبل صلاه شارب الخمر اربعین یوماً الا ان یتوب": نماز شرابخوار تا چهل روز مقبول نخواهد شد، مگر این كه توبه كند.[11]
از دیگر موانع کمال نماز، ظلم و ستم حاکمان است. در روایات متعددی میخوانیم: "از جمله كسانی كه نماز آنها قبول نخواهد شد، نماز پیشوای ستمگر است".[12] همچنین، بی اعتنایی و نپرداختن واجبات مالی از قبیل خمس و زکات، خوردن غذای حرام، عجب و خودبینی و... از دیگر موانع قبول نماز است که در روایات بدانها اشاره شده است. پیداست كه فراهم كردن این شرائط قبولی، کمال نماز را تا چه حد ارتقا خواهد بخشید.
نکته دوم
نکته دوم اینکه، همه اینها فوائدی است که برای نماز فرادا، با قطع نظر از مسأله جماعت وجود دارد و اگر ویژگی جماعت را بر آن بیفزائیم، بركات بیشمار دیگری بر آن افزوه خواهد شد که بیان و تفصیل آن در این کوتاه نوشته نمیگنجد.
گفتار خود را در فلسفه و اسرار نماز به حدیث جامعی از امام علی بن موسی الرضا(ع) متبرک میکنیم؛ آن حضرت در پاسخِ نامهای كه از فلسفه نماز در آن سؤال شده بود، چنین فرمود: "علت تشریع نماز، توجه و اقرار به ربوبیت پروردگار است و مبارزه با شرك و بتپرستی و قیام در پیشگاه پروردگار در نهایت خضوع و تواضع و اعتراف به گناهان و تقاضای بخشش از معاصی و نهادن پیشانی بر زمین، همه روزه، برای تعظیم پروردگار".[13]
پی نوشت ها
[1] طه/14
[2] بحارالانوارجلد 82 صفحه 200
[3] وسائل الشیعه جلد 3, ص7, ( باب 2 از ابواب اعداد الفرائض، حدیث 3).
[4]بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج79 ؛ ص199
[5] نهج البلاغه, كلمات قصار 252
[6] نهج البلاغه, كلمات قصار, جمله 136
[7] نهج البلاغه, نامهها ( وصیت ) 47
[8] من لا يحضره الفقيه ؛ ج1، ص209
[9] بحار، ج 84، ص 317 و 320
[10] بحار، ج84، ص 318
[11] معارج/ آیات 19 تا 24
[12] وسائل الشیعه، ج3، ص4
[13] . وسايل الشيعه، ج4، ص8 و 9.
موضوعات مرتبط: نماز ، ،
برچسبها:
سکولاریسم (به فرانسوی: sécularisme) عقیدهای است، مبنی بر جدا شدن نهادهای حکومت و کسانی که بر مسند دولت مینشینند، از نهادهای مذهبی و مقامهای مذهبی. این تفکر به صورت کلی ریشه در عصر روشنگری در اروپا دارد. مفاهیمی مانند جدایی دین از سیاست، جدایی کلیسا و حکومت در آمریکا، و لائیسیته در فرانسه بر پایه سکولاریسم بنا شدهاند.
اهداف و استدلالها برای قبول سکولاریسم بسیار گستردهاند. در لائیسیته اروپایی بحث گردیده که سکولاریسم یک جنبش به سوی مدرنیته و دور شدن از ارزشهای دینی است. برخی استدلال میکنند که سکولاریسم در آمریکا بیشتر به حفظ دین از حکومت پرداخته و در زمینه اجتماعی کمکار تر بودهاست.[۱] سکولاریسم را اولین شاخصه دوره مدرنیته خوانده اند.[۲]در میان کشورها جنبشهای سیاسی گوناگون سکولاریسم را به دلایل مختلف پشتیبانی میکنند.
واژه سکولاریسم برای اولین بار توسط نویسندهٔ بریتانیایی، جورج هالی اوک در سال ۱۸۴۶ استفاده شد. هر چند این اصطلاح تازه بود، ولی مفهوم کلی آزادی که سکولاریسم بر پایه آن بنا شده بود، در طول تاریخ وجود داشتهاست. ایدههای اولیه سکولار میتوان در آثار ابن رشد (اورئوس) پیدا کرد. وی و پیروان مکتب اوروئسیسم معتقد به جدایی دین از فلسفه بودند. هالی اوک این ایده جدایی اجتماع از دین را بدون تلاش برای انتقاد عقاید دینی مطرح کرد. هالی اوک یک ندانمگرا بود و به نظر خودش سکولاریسم برهانی علیه مسیحیت محسوب نمیشد، بلکه مستقل بود. سکولاریسم تنها به این نکته میپردازد که راه روشن در حقیقت سکولار است. دانستنیهای سکولار به طور روشن در همین زندگی پیدا میشوند و میتوانند در همین زندگی آزمون شوند.
تعریف
از آن جا که اصطلاح سکولاریسم در موارد مختلفی استفاده میشود، معنی دقیق آن بر اساس نوع کاربرد متفاوت است. دیدگاه سکولاریسم بر این پایه بنا شده است که زندگی با در نظر گرفتن ارزشها پسندیدهاست و دنیا را با استفاده از دلیل و منطق، بدون استفاده از تعاریفی مانند خدا یا خدایان و یا هر نیروی ماورای طبیعی دیگری، بهتر میتوان توضیح داد.به عبارت بهتر هر کسی دین خود را فقط در خانه خود نگه داشته باشد و حق ندارد دین خود را در جامعه تبلیغ کند . یکی از علل برخورد جوامع سکولاریسم با حجاب این است که آنان حجاب را مظهر تبلیغ دین اسلام در یک حکومت سکولاریستی میدانند.[نیازمند منبع]
در حکومت معنی سکولاریسم، عدم دخالت باورهای مذهبی در امر حکومت و برتری دادن اصول حقوق بشر بر سایر ارزشهای متصور هر گروه و دستهای است.[نیازمند منبع]
در مفاهیم جامعهشناسی، سکولاریسم به هر موقعیتی که در آن، جامعه مفاهیم مذهبی را در تصمیمگیریهای خود کمتر دخالت دهد و یا این مفاهیم، کمتر موجب بروز اختلاف و یا درگیری گردد اطلاق میگردد.[نیازمند منبع]
واژهٔ سکولار در زبان لاتین به معنای «این جهانی»، «دنیوی»، «گیتیانه» و متضاد با «دینی» یا «روحانی» است. امروزه وقتی از سکولاریسم به عنوان یک آموزه (دکترین) سخن میگویند، معمولاً مقصود هر فلسفهایست که اخلاق را بدون ارجاع به جزمیات (دُگمهای) دینی بنا میکند و در پی ارتقای علوم و فنون بشری است.[۳]
برنارد لوئیس مفهوم سکولاریسم را چنین شرح میدهد:
واژه سکولاریسم نخست در میانه قرن نوزدهم در زبان انگلیسی به کار رفتهاست، و اصولاً بار ایدئولوژیک داشتهاست. در کاربرد نخستین آن، بر آموزهای دلالت میکرد که مطابق آن اخلاقیات باید مبتنی بر ملاحظات اخلاقی و معطوف به سعادت دنیوی انسان باشد، و ملاحظات مربوط به خدا و حیات اخروی را باید کنار نهاد. بعداً، «سکولاریسم» را به این معنای گستردهتر به کار بردند که مؤسسات عمومی، به ویژه آموزش عمومی، باید سکولار باشد و نه دینی. در قرن بیستم، این واژه معنای وسیعتری یافت، که از معانی قدیم و جدید واژه سکولار نشأت گرفته بود. امروزه آن را اغلب همراه با «جدایی» نهادهای دینی و دولتی به کار میبرند، که تقریباً معادل با واژهٔ فرانسوی laicisme است که در دیگر زبانها هم وارد شده، اما هنوز در زبان انگلیسی استعمال نمیشود
دولت سکولار
امروزه اغلب دولتهای مهم جهان اهمیت سکولاریسم و دموکراسی را پذیرفتهاند. یک پیامد عملی سکولاریزاسیون، جدایی کلیسا و دولت است – در حقیقت این پیامد چنان یادآور سکولاریزاسیون است که اغلب این دو را یک پدیده میشمارند، و اغلب به جای «سکولاریزاسیون» از «جدایی کلیسا و دولت» سخن میگویند. اما باید در نظر داشت که سکولاریزاسیون فرایندی است چندوجهی که در متن جامعه صورت میگیرد، درحالی که جدایی نهاد دین و دولت توصیف جنبه سیاسی این فرایند است.
جدا شدن نهاد دین و دولت در طی سکولاریزاسیون بدین معناست که مؤسسات خاص سیاسی – که به درجات مختلف تحت کنترل دولت هستند- از سیطره مستقیم یا غیر مستقیم دین رها میشوند. این بدان معنا نیست که پس از سکولاریزاسیون نهادهای دینی دیگر نمیتوانند در مورد مسائل عمومی و سیاسی حرفی بزنند، بلکه بدین معناست که دیدگاههای نهادهای دینی دیگر نباید بر جامعه تحمیل شوند، و یا مبنای سیاستگذاریهای عمومی قرار گیرند. در عمل، دولت باید تا حد امکان نسبت به عقاید گوناگون و متفاوت دینی بیطرف بماند؛ نه مانع آنها باشد و نه مجری خواستههایشان.[۵]
سکولاریسم معمولاً در پرتو عصر روشنگری در اروپا مطرح میشود که تاثیر اصلی را بر جوامع غربی داشتهاست. جدایی دین از سیاست در آمریکا و لائیسیته در فرانسه به طور گستردهای بر پایه سکولاریسم رخ دادهاست. البته ایده جدایی دین و دولت در شرق هم در هند از دوران کهن ریشه داشتهاست. دولت نوین هند نیز بر پایه این ارزشها تشکیل یافته و تا حدودی هم در آن موفق بودهاست.
به نظر سکولاریستها بهتر است سیاستمداران برای تصمیمگیری به جای دلایل مذهبی از دلایل سکولار استفاده کنند. از این لحاظ در تصمیمات سیاسی برای مسائلی چون سقط جنین، پژوهش درباره سلولهای بنیادی، و ، سازمانهای سکولاری چون Center for Inquiry در آمریکا تاکید بسیاری میکنند.[۶]
لائیسیته
در زبان فرانسه و برخی دیگر از زبانهای رومی و ایتالیایی: "laticita" یا "laicismo" معادل سکولاریسم است و به مفهوم عدم دخالت دین در امور دولتی و سیاست و یا برعکس آن میباشد. اگر چه به نظر میرسد هیچ کلمهای در زبان انگلیسی نتواند معنای واقعی کلمه «laïcité» را که از واژه یونانی λαϊκός میآید و به معنای سکولار است برساند، اما این کلمه با کلمات انگلیسی laity یا laymen به معنای عام مرتبط است و “laicity” شیوه نگارش انگلیسی اصطلاح فرانسوی لائیسیتهاست.
بین لائیسیته و سکولاریسم تفاوت وجود دارد؛ لائیسیته یک نظریه سیاسی است که طبق آن دین از حکومت جدا است و این نظریه با هدف افزایش آزادیهای دینی ارائه شدهاست، درحالی که سکولاریسم با هدف زدودن دین از زندگی جاری مردم معرفی شدهاست، با این وجود گاهی اوقات اصطلاحات سکولاریسم و سکولاریته به معنای لائیسیته به کار میروند. فردی که به مکتب لائیسیته اعتقاد دارد را لائیک میگویند.
طرفداران مکتب لائیسیته بر این باورند که این اصطلاح به معنای است و بنابراین فعالیتهای دینی میبایست در چارچوب قانون همانند دیگر فعالیتها صورت پذیرند وامری فراقانونی نیستند. دولت در برابر نظریات مذهبی هیچ گونه موضعی نمیگیرد و افراد مذهبی را همانند دیگر افراد جامعه میشناسد. منتقدان بویژه منتقدان نسخه ترکی لائیسیته و ممنوعیت حجاب در فرانسه استدلال میکنند که این ایدئولوژی ضد مذهب است ودرعمل از آزادیهای دینی میکاهد.
اخلاقیات سکولار
هالی اوک در سال ۱۸۹۶ در کتاب خود به نام «سکولاریسم انگلیسی»، سکولاریسم را به این گونه تعریف میکند:
سکولاریسم شیوه و قانون زیستن است که بر اساس مادیات بنا نهاده شدهاست و به صورت کلی برای کسانی است که باورهای مذهبی را ناکافی یا غیرقابل اطمینان و یا غیرقابل باور یافتهاند.
اصول آن عبارت است از:
- بهبود وضعیت زندگی با توجه به مفاهیم مادی زندگی
- دانش تنها وسیله در دسترس انسان است
- اینکه خیر در نیکی کردن است. چه جهان دیگر درکار باشد و چه نباشد.
- نیکی کردن در این جهان، و پیجویی این نیکی، خیر است.
استدلالهای موافقان و مخالفان سکولاریسم
موافقین سکولاریسم بر این باورند که گرایش به سمت سکولاریسم و به دنبال آن دوری از دین در دولتهای سکولار، نتیجه اجتناب ناپذیر عصر روشنگری است، که در آن گرایش عمومی جامعه به سوی علم و خرد سوق پیدا کرد و از دین دورتر شد.
از طرف دیگر، مخالفین سکولاریسم با این باورند که یک دولت سکولار، خود مشکلات زیادی را معرفی میکند، بدون آنکه بتواند راه حلی برای مشکلات اصلی، مانند آزادی عقاید فردی و مذهبی ارائه دهد. برای مثال، اگر چه قانونهای اساسی کشورهای دانمارک، فنلاند، نروژ، و ایسلند رابطه میان حکومت و دین (کلیسا) را به رسمیت میشناسند، با این وجود این کشورها آزادتر از بسیاری از کشورهای سکولار محسوب میشوند. ایسلند در میان اولین کشورهایی است که حق سقط جنین را به رسمیت شناخت (در نیمه اول قرن ۲۰) و یا اینکه دولت فنلاند برای احداث مساجد بودجه دولتی در نظر میگیرد.
عبدالکریم سروش سکولاریسم را به طور کلی به دو دسته تقسیم کرده است، «سکولاریسم سیاسی» و «سکولاریسم فلسفی» و آنها را تشریح کرده است: یا حکومت فرادینی: سکولاریسم سیاسی یعنی انسان، نهاد دین را از نهاد دولت جدا کند و حکومت نسبت به تمام فرقهها و مذاهب نگاهی یکسان داشته باشد و تکثر آنها را به رسمیت بشناسد و نسبت به همه آنها بیطرف باشد. وی سکولاریسم سیاسی را به معنای جدا کردن حکومت از دین میداند و نه جدا کردن دین از سیاست.» به گفته او، اگرچه یک معنی سکولاریسم نفی دخالت روحانیت در امور تعریف میشود ولی این به معنی نفی دخالت دین نیست. با سکولاریسم سیاسی فرا دینی کسی هم که مومن است، خاطر جمع میشود که دین و ایمانش محفوظ خواهد ماند و حکومت به اعتقاد و عمل او تعرضی نخواهد کرد. وی معتقد است با آمدن دموکراسی و سکولاریسم سیاسی، به دین و به عمل دینداران لطمهای نخواهد خورد.که از طرف دیگر با آمدن دینداران دموکرات، مشی سیاسی غیردینداران هم آسیبی نخواهد دید؛ یعنی همزیستی مسالمت آمیزی در سایه یک نظام دموکراتیک تحقق خواهد یافت. «سکولاریسم دیگری داریم با نام که معادل با بی دینی و بی اعتقادی به دیانت است و نوعی ماتریالیسم(مادهگرایی) است. این نوع سکولاریسم با اندیشه دینی غیر قابل جمع است.[۷]
جستارهای وابسته
موضوعات مرتبط: ادیان های مختلف جهان ، سکولار.غیر مذهبی.کافر.ضد خدا و ضد مذهب ، ،
برچسبها:
اسلام، دینی یکتاپرستانه[۱][۲]و از دینهای ابراهیمی است.[۳][۴] به پیروان اسلام «مسلمان» میگویند.[۵] هماکنون اسلام از دید شمار رسمی پیروان، در جایگاه دوم در جهان جای دارد.[۶]
مسلمانان براین باورند که خداوند، قرآن را به محمد از طریق فرشته ای به نام جبرئیل فروفرستادهاست. به باور مسلمانان خدا بر بسیاری از پیامبران، وحی فرستاده و محمد آخرین آنان است. مسلمانان محمد را اعادهکننده ایمان توحیدی خالص ابراهیم، موسی، عیسی و دیگر پیامبران میدانند و معتقدند که اسلام کاملترین و آخرین آیین الهی[۷][۸] است.
پال فریدمن میگوید: «اسلام به معنی تسلیم در برابر خداست. اسلام دین قانون و عمل است، نه ریاضت و رهبانیت. اسلام یک دین میانهرو است؛ تشویق به کمک به فقیران میکند ولی تشویق به ترک دنیا نمیکند. اسلام بر رفتار درست تاکید میکند: شرابخواری و قمار منع شدهاند و مسلمان موظف است از خوردن غذای حرام خودداری کند. مسلمان میتواند مستقیماً با خدا راز و نیاز کند و لزوماً نیازی به واسطه فیض نیست. مسجد تنها مکان تجمع است و مانند کلیسا دارای قدرت مذهبی نیست. اسلام، برخلاف یهودیت، پس از ظهور به سرعت دینی جهانی میشود و مردم را به مسلمانشدن تشویق میکند ولی اصرار زیادی بر مسلمانکردن ندارد.»[۹]
اسلام نسبت به ادیان اصلی و پرجمعیت دنیا جدیدترین دین است و حدود یک میلیارد و دویست میلیون نفر پیرو دارد که دومین دین پرجمعیت دنیا به شمار میآید. اسلام سریعترین دین از لحاظ گسترش و رشد در میان ادیان دنیا است. گستره جغرافیایی اسلام از غرب آفریقا تا جنوب شرق آسیا است، همچنین جوامع اقلیتهای مسلمان نیز در سرتاسر جهان پراکنده هستند. اسلام دومین یا سومین دین پر جمعیت در اروپا و قاره آمریکا میباشد.[۱۰]
موضوعات مرتبط: ادیان های مختلف جهان ، اسلام ، ،
برچسبها:
شالوده مسیحی به قرن یکم میلادی و یهودیت بر میگردد[۳] که توسط عیسی ناصری (مسیح) پایهگذاری شد. مسیحیت اولیه به سه دوران عیسی و رسالت (Jesus and Apostolic period) پدران اولیهٔ کلیسا (Apostolic Fathers period) و دفاعیات (Apology) تقسیم میشود.[۴] این سه دوره بازهٔ زمانی ۴۰۰ سالهای در بر میگیرند که از سال ۳۰ میلادی به عنوان شروع خدمت مسیح آغاز شده و در اواخر قرن ۴ میلادی به پایان میرسد.[۵] در قرن نخست مسیحی و در اولین دهه های پس از مسیح نزاع الهیاتی میان مسیحیان در گرفت. نخستین و مهم ترین جدایی در تاریخ مسیحیت، همان جدایی پولس و حواریون و در رأس آنان پطرس است. قرن نخست با پیروزی نسبی جناح پولس پایان گرفت؛ امانزاع خاتمه نیافت و در سده های دوم و سوم بیشتر به شکل نزاعهای فرقه ای بروز کرد. در میان طرفهای درگیر، برخی شخص پولس و نظام الهیاتی او را از اصل و بنیان قبول نداشتند.مثل فرقه های:ابیونی ها و ناصریان که همچنان به رعایت شریعت موسوی پایبند بودند.
موضوعات مرتبط: ادیان های مختلف جهان ، مسیحیت ، ،
برچسبها:
طبقه بندى مذاهب در تاريخ ؛ بر اساس نژاد شناسى :
1 مذاهب اقوامى كه از ميوه درختان و شكار زندگى مى كنند.
2 مذاهب اقوامى كه به كشت و زرع مى پردازند.
3 مذاهب اقوامى كه از گله دارى امرار معاش مى كنند.
4مذاهب اقوام و مللى كه متمدن شناخته مى شوند.
طبقه بندى اديان جهانى ؛ بر اساس جامعه شناسى :
1اديان كلانى ؛ مانند آئين توتم پرستى و...
2اديان ملى و قبيله اى ؛ مانند آئين چند خدايى يونان باستان .
3اديان جامع جهانى ؛ يهوديت ، مسيحيت ، اسلام و...
وجوه مشترك اديان بزرگ در حكمت عملى
1خداشناسى و يكتاپرستى .
2نيكوكارى و دستگيرى از ضعفا.
3راستى و درستى و حرمت دروغ .
4حرمت زنا.
5منع دزدى و رشوه گيرى .
6وفاى به عهد.
7پاكيزگى و طهارت .
8عبادت استعانت .
9نيازردن و حيوانات بى آزار.
10احترام به والدين .
11آنچه به خود نمى پسندى به ديگران روا مدار.
12ميانه روى و اعتدال .
13محبت به يكديگر و خدمت به خلق .
14تقوى و پرهيزكارى .
15نكشتن بيگناه .
16آباد كردن جهان .
17خيرات براى مردگان و ياد آنان .
18 اعتقاد به پاداش و كيفر پس از مرگ .
19 كسب معاش از راه حلال .
بديهى است كه اين عناوين در دين اسلام از گستردگى و عمق بسيار بيشترى برخوردار است .
كتاب شناسى :
براى دريافت پيشينه دين در تاريخ حيات انسان ن . ك : به فارسى : اطلاعات اوليه : جان ناس / تاريخ جامع اديان . ترجمه على اصغر حكمت . تهران . 1354. فليسين شاله / تاريخ مختصر اديان بزرگ . ترجمه منوچهر خدايار محبى . مصادر تحقيق و تخصصى : داريوش شايگان / اديان و مكتبهاى فلسفى هند. تهران . 1356. 2 جلد جوجاى و وينبرگ جاى / تاريخ فلسفه چين باستان . ترجمه پاشائى . تهران . 1354. احمد بهمنش / اساطير يونان و روم . تهران . 1351. دكتر على شريعتى / تاريخ و شناخت اديان . م . آ. 14 و 15. تهران . 1359. ويل دورانت / تاريخ تمدن ، جلد دين . 18.
تاين بى / فلسفه نوين تاريخ ترجمه پازارگاد. تهران . 1359.
انسان و مذاهب در تاريخ
اديان و مذاهب مصر باستان
اديان و مذاهب روم باستان
اديان و مذاهب يونان باستان
اديان و مذاهب باستانى ژاپن
اديان و مذاهب چين باستان
اديان و مذاهب هند
اديان و مذاهب ايران باستان
اديان مردم بين النهرين باستان
تورات ، و ديگر كتب مذهبى يهود
مسيحيت و انشعاب در مسيحيت
دين صابئين
دين حنيف حضرت ابراهيم ( ع )
عهد عتيق ، تورات :
« بندهشن » (از كتب معتبر زبان پهلوى ):
انسان نئاندرتال و عقايد او
انسان كرومانيون و عقايد او
مذاهب ابتدائى
فتيشيسم روح پرستى :
انيميسم روح پرستى:
اشكال مختلف جان پرستى (توتم ،مانا و تابو )
موضوعات مرتبط: موضوعات دیگر ، آشنايي با مذاهب و اديان جهان از ابتدا تا كنون ، ،
برچسبها:
شاید برای شما هم این سوالات آشنا باشد و جوابی برای آن پیدا نکرده اید ، لطفا مطالب زیر را بخوانید تا به فواید و خواص انواع انگشتر و عطر پی ببرید و حکمت استفاده از انگشتر را توسط معصومین ع بدانید . انگشتر در روایات،خواص نگین انگشترها،انگشتر ها چه خواصی دارند ؟ فایده انگشتر چیست ؟ چرا انگشتر در دست می کنیم؟ عقیق چه خواصی دارد ؟ تاثیر انگشتر بر سلامت جسم و روان، خواص انگشتر فیروزه چیست ؟عطر چه فایده ای دارد؟ خواص عطر چیست
احاديث معتبردر فضيلت و خواص انواع انگشتر و عطرامام صادق (ع): انگشتر عقيق در دست كنيد كه مبارك است و صاحب آن عاقبتش به خير و نيكي باشد.پيامبر (ص) : هر كه انگشتر عقيق در دست داشته باشد حاجتش بر آورده مي شود.امام صادق (ع) : انگشتر عقيق باعث ايمني در سفر است .امام صادق(ع): هر كه انگشتر عقيق در دست داشته باشد پريشان نشود و عاقبت كارش ا لبته نيكو باشد .پيامبر اكرم (ص): انگشتر عقيق در دست كنيد مادامي كه آدم آن را با خود داشته باشد اندوهي به او نمي رسد.امام علي (ع): دو ركعت نماز با انگشتر عقيق بهتر است از هزار ركعت كه با آن نباشد .علي بن موسي رضا (ع): انگشتر ياقوت در دست كنيد كه پريشاني را برطرف مي كند.امام موسي كاظم(ع): انگشتر زرد در دست كنيد كه موجب آساني است و درآن هيچ دشواري نباشد .امام رضا (ع): انگشتر " زبر جد " در دست داشتن فقر را بتوانگري بدل ميكند و هر كه انگشتري ياقوت زرد در دست كند فقير نشود.پيامبر (ص) : خداوند عالميان مي فرمايد كه من شرم دارم از دستي كه بسوي من بلند شود به دعا و در آن انگشتر فيروزه باشد پس او را نا اميد بر گردانم .امام صادق(ع): هر كه انگشتر فيروزه در دست كند دستش فقير نشود.امام صادق (ع): بد نمي دانم در دست كردن انگشتر حديد را وقتي كه به ديدن كسي رود كه از او ترسد از اهل شر براي آنكه شر او ساكن مي شود و انگشتر حديد شياطين را دور مي كند و بدرستيكه هر كسي كه انگشتر " در " در دست كند با نظر كردن به آن خداوند زيارت يا حج يا عمره در نامه عمل او بنويسد كه ثوابش ثواب پيامبران و صالحان باشد .امام صادق (ع) : حق تعالي زينت و اظهار نعمت را دوست مي دارد و ترك رينت و اظهار بد حالي را دشمن . و دوست مي دارد كه اثر نعمت را در بنده خود بيند به اينكه خود را خوشبو دارد و خانه را نيكو كند.امام صادق (ع) : نماز كسي كه خوشبو باشد بهتر است از هفتاد نماز كه بي بوي خوش باشد.پيامبر اكرم (ص): بوي خوش را ترك نكنيد كه ملائكه بوي خوش را مي بويند و در هر روز جمعه البته ترك مكن و هر چه صرف نمايي در بوي خوش اسراف نيست .امام صادق (ع): هر كه در هر روز بوي خوش بر خود بمالد تا شب عقلش با او باشد .منقولست كه امام علي (ع) چها رانگشتر در دست مي كردند . انگشتر ياقوت براي شرافت و زينتش . فيروزه براي نصرت و ياريش . حديد براي قوتش و عقيق براي حرز و دفع دشمنان و بلا ها.
منبع : حليه المتقين . علامه مجلسي . انتشارات پيمان . چاپ ششم . 1382 . صفحات 28 تا 32 -- از سايت اينترنتي بيجار ايران
موضوعات مرتبط: موضوعات دیگر ، خواص انگشتر عقیق ، فیروزه ، یاقوت در احاديث ، ،
برچسبها:
در بررسي نمادهاي متعلق به شيطانپرستي خط بسيار روشني از ارتباط صهيونيسم و شيطانيسم به وضوح قابل مشاهده است .
در ذيل برخي از نمادها كه به عنوان نگين انگشتر ، گردنبند ، تصاوير بر روي دستبندها ، پيراهن ، شلوار ، كفش ، ادكلن ، ساعت و ... درج شده و از جمله به ايران اسلامي نيز راه يافته است ، مورد بررسي و معرفي قرار ميگيرد :
اگر نوشته وسط نماد يعني (Satanism) به معناي شيطانگرايي به همراه دايره حذف كنيم ، آن وقت يك ستاره پنجضلعي بر جاي ميماند كه همان نشانه ستاره صبح يا پنتاگرام (pentagram) باقي ميماند .
اين سمبل نيز همان پنتاگرام است ، با فرق اينكه انواع آن گاه پنجضلعي وارونه (snvertedpentagram ) يا ديو (Buphomet ) و به شكل در ميان نمادهاي شيطانپرستان به چشم ميخورد .
برخي از شيطانگرايان محدوده جغرافيايي « تحت سلطه » اين نماد و در واقع منطقه نفوذ شيطانگرايي را در نقشه ذيل توصيف مينمايند . (محدوده در ايسلند و اروپا)
درميان پنتاگراهاي قبلي تصوير سر يك بز تعبيه شده است كه اقدامي ضد مسيحي ، به اين معناست كه مسيحيان معتقدند كه مسيح همچون يك بره براي نجات ايشان قرباني شده است و با توجه به اينكه ايشان بز را نماد شيطان و در برابر بره ميدانند اين آرم را انتخاب كردهاند.
666: يك سمبل با عنوان « شماره تلفن شيطان » توسط گروههاي هوي متال وارد ايران اسلامي شده اما در حقيقت علامت انسان و نشانه جانور در ميان شيطانپرستان تلقي ميشود و براساس مكاشافات 13:18 « ... پس هر كس حكمت دارد عدد وحش را بشمارد ،زيرا كه عدد انسان است و عددش 666 است . » از سالها پيش تاكنون اين عدد با اشكال مختلف بر روي ديوارهاي شهرهاي بزرگ كشور مشاهده ميشد .
صليب وارونه (upside down cross ) : اين نماد و حكايت از « وارونه شدن مسيحيت دارد » و عمدتا استهزا و سخره گرفتن اين دين است . صليب وارونه در گردن بندهاي بسياري مشاهده شده و خوانندههاي راك انواع مختلف آنرا به همراه دارند .
نماد صليب شكسته يا چرخ خورشيد (swastika or sun wheelc) : چرخ خورشيد يك نماد باستاني است كه در برخي فرهنگهاي ديني همچون كتيبههاي بر جاي مانده از بوداييها و مقبرههاي سلتي و يوناني ديده شدهاست .
لازم به توضيح است اين علامت سالها بعد توسط هيتلر به كار رفت ، لكن برخي با هدف به سخره گرفتن مسيحيت اين سمبل را وارد شيطانپرستي كردند .
چشمي در حال نگاه به همه جا (All seeing Eye) : چشم در برخي نمادهاي روشنفكري نيز به كار ميرود . اما شيطانپرستي اعتقاد دارند چشم در بالاي هرم « چشم شيطان » است و « بر همه جا نظارت و اشراف دارد » .
اين علامت در پيشگويي ، جادوگري ، نفرينگري و كنترلهاي مخصوص جادوگري مورد استفاده قرار ميگيرد .گفتني است اين نماد بر روي دلار آمريكايي به كار رفته است .
اين نمادها به انگليسي (Ankh) انشاءميشود و سمبل شهوتراني و باروري است .
اين نمادها به معناي روح شهوت زنان نيز تعبير ميشود . امروزه نماد « فمنيسم » در واقع يك نماد برداشت شده دقيقا از سمبلهاي شيطاني است .
پرچم رژيم صهيونيستي : قابل توجه جدي است كه رژيم صهيونيستي علاوه بر حمايتهاي آشكار و پنهان ،حتي از قرار گرفتن نماد رسمي كشور نامشروعش در كانون علائم شيطانگرايان نيز پرهيز ندارد .
ضد عدالت (Anti justice) : با توجه به اينكه تبر رو به بالا نماد عدالت در روم باستان به شمار مي آمده است شيطانپرستان تبر رو به پايين را با عنوان نماد ضد عدالت در راه پيمودن مسير تاريك انتخاب كردهاند .
همچنين گفتني است كه فمنيستها از دو تبر رو به بالا به معني مادرسالاري باستاني استفاده مينمودند.
سر بز (Goat Head) : بز شاخدار ، بز مندس mendes (همان ba'al بعل خداي باروي مصر باستان) ، بافومت ، خداي جادو ، scapegoat (بز طليعه يا قرباني) اين يكي از راههاي شيطانپرستان براي مسخره كردن مسيح است زيرا گفته ميشود كه مسيح مانند برهاي براي گناهان بشر كشته شد . همانطور كه در توضيح نمادهاي اول اشاره شد ،اين نماد تصوير كاملي است از بز قرار گرفته در نماد پنتاگرام .
هرج و مرج (Anarchy) : اين نماد به معناي از بين بردن تمام قوانين است و دلالت بر اين امر دارد كه « هر چه تخريب كننده است تو انجام بده » اين نماد عمدتا مورد استفاده گروههاي هويمتال است .
چشم شيطان (Aye of satan) : اين نماد نيز به معناي چشم « شيطان و نظارت و اقتدار » است و كمتر شناخته شده است .
-------------------------------
برگرفته از : http://mastoor.ir
موضوعات مرتبط: موضوعات دیگر ، نماد هاي شيطان پرستي ، ،
برچسبها:
هیچ می دانیم که \"اسلام ناب محمدی\" یعنی چه یا تنها چیزی را همچنان طوطی وار حفظ کرده ایم و تکرار می کنیم. بسیاری در تاریخ ادعای اسلام ناب محمدی داشته اند و حتی مدعیان آن در دوران کنونی نیز کم نیستند. نمونه بارز آن در تاریخ، خوارج بودند که نماز شب شان ترک نمی شد و چون در شریعت بر دیگران پیشی گرفته بودند، تصور می کردند اسلام ناب محمدی را می شناسند! کسانی که صلح و مدارا را خیانت و حتی خروج از دین اسلام می شمردند، پیامبر اسلام و امامان نبودند، بلکه خوارج بودند! آنانی که نه صلح پیامبر را با کفار و مشرکان و زندگی مسالمت آمیز با اهل کتاب را درک کردند و نه صلح و مدارای امام حسن با معاویه را. مصداق عینی آن نیز در دوران امروز طالبان و سلفی ها هستند که رفتار برطبق قرآن و سنت را قانون اساسی خود می دانند و اصلاً سلفی یعنی کسی که بر طبق عمل پیشینیان-پیامبر، مسلمانان صدر اسلام و صحابه و امثال هم- رفتار می کند و ایشان نیز ترور بی گناهان و ناشناسان را منش اسلام ناب محمدی خود می دانند و کشته شدگان خود را شهید!! تجربه نشان داده است که اکثراً غلظت در شریعت و عمق بخشیدن به تعصبات و گسترش شعائر دینی را با اسلام ناب محمدی عوضی می گیرند، اما چنان که قرآن در سوره آل عمران می فرماید در حقیقت از پی آنچه در دل خود دارند می روند.
پس بشنو که قصه نمی گویم، بلکه غصه دل باز می کنم: اسلام ناب محمدی یعنی درک روح دین اسلام در اهداف، روش و منش به وسیله قرآن و رفتار محمد: رحمت و عدالت. اسلام ناب محمدی یعنی درک نبرد بدر در کنار صلح حدیبیه، نه تنها توجه به یکی از آن ها. اسلام محمدی یعنی بیاد آوردن زجرها و شکنجه هایی که مسلمانان بدست جنایتکاران در مکه دیدند و حتی برخی از آن ها شهید شدند، ولی پیامبر هنگام فتح مکه فرمود: امروز روز بخشایش است و عجبا که برخی از دشمنان عاقل اش او را بهتر از پیروان متعصب اش شناختند و اعتراف کردند که محمد از دیوارها وارد نمی شود، او از قلب ها وارد می شود و این پیروزی جاودانه است. اسلام محمد یعنی همان گونه که ایستادگی در مقابل ظالم یک ضرورت دینی است، بخشایش و رحمت ضرورت دیگر دینی است، چنان که قرآن از مومنانی که تنها به عدالت می اندیشند، می پرسد: آیا نمی خواهید که خود بخشیده شوید. اسلام محمد، یعنی احترام به همزیستی ادیان – هم چنان که در پیمان نامه های آن حضرت با یهودیان و مسیحیان عصرش آمده است-، یعنی پیروزی با فتح آزادانه قلب ها، نه پیروزی به زور و با کشورگشایی ها. آن کس که تفاوت این دو را نمی داند، پیامبر اسلام – پیامبر رحمت- را با چنگیزخان عوضی گرفته است.
او پیرو اسلام ناب محمدی نیست که پیرو دین ناب چنگیزخان و فاتحان جنایتکار است. اسلام ناب محمد به معنی پایبندی عملی خودمان به اخلاقیات است، نه این که مدام دشمنانمان را به اخلاق توصیه کنیم، ولی خود چون اسم مان را مسلمان گذاشته ایم، هر چه دلمان می خواهد می کنیم و حتی به دوستان خود دروغ می گوییم و به نزدیکان خویش بهتان می بندیم، چه رسد به دشمنانمان. با رقبای دوستمان عادلانه رفتار نمی کنیم، اما به دشمنانمان توصیه می کنیم که رعایت عدالت را در موردمان بکنند؟! این است اسلام “من در آوردی ما”!! اسلام ناب محمدی زمانی متجلی می شود که آیات تند سوره منافقون نازل می شود، و حتی یکی از مسلمانان جوان از پیامبر در مورد کسب تکلیف نسبت به قتل پدر منافق اش می پرسد و حضرت می فرماید: «با او مدارا خواهیم کرد.» تاریخ اسلام را کرده ایم تاریخ جنگ های پیامبر. در حالی که روزهایی را که آن حضرت در دفاع مقابل محاربان به سر می برد، یک صدم از ۲۳ سال رسالت وی نمی شود. اسلام قرآن یعنی توجه به جهاد، به معنی جهد و کوشش و ایستادگی، نه حرب و محاربه و کشتار. چون که همان قرآن در جایی دیگر از قول هابیل به قابیل فرمود: «اگر دستان خود را دراز کنی تا مرا بکشی، دستان خود را دراز نخواهم کرد تا تو را بکشم، چرا که از پروردگار جهانیان می ترسم». و در جایی دیگر می فرماید: اگر یک نفر را به ناحق بکشید، انگار که همه جهانیان را کشته اید. آیا نص صریح از این واضح تر؟
پشتم می لرزد، وقتی به اعمال خودمان می نگرم و مقایسه می کنم با رفتار محمد و با وجود آن علّو روح، هنگام مرگ از دیگران می خواهد که اگر حتی نادانسته حقی را در حد تازیانه ای که به اشتباه به دیگری زده، ضایع کرده قصاص کنند!؟ - انسان وقتی تا بدین حد بزرگ منشی را می شنود، ناخودآگاه بغض اش می گیرد. خودمانیم ما آن جستجوگر اسلام ناب محمدی نیستیم، بدنبال منفعت خودیم و آیات و سیره پیامبر را نیز بهانه و توجیه رفتارهای خودخواهانه خویشتن ساخته ایم. بی سبب نیست که در روایات معصومین ما به کرّات آمده است، هنگامی که مهدی موعود بیاید، انگار که دین جدیدی آورده است و همان گونه که خوارج به اسم اسلام ناب، حضرت علی را تکفیر کردند، ما نیز به نام اسلام ناب و من در آوردی خود، آن حضرت را نیز تکفیر می کنیم و شاید آنانی که کمی منصف تر اند، پس از شهادت اش (در حقیقت با دستان جهل خودشان) برایش گریه کنند، و چنان که تاریخ نشان داده، می پنداریم این تنها کاری است که از دستمان برای بزرگان دینی مان بر می آید و به خیال خود از این طریق گناهانمان نیز بخشیده می شود!!
اما بدانیم که تنها خود را فریب می دهیم و آنچه می کنیم با خود می کنیم و روزی در پیشگاه الهی بابت \"اسلام ناب من درآوردی خود\" محاکمه خواهیم شد. وای بر ما، وای بر ما...؛ به خود بیاییم، و به حساب خود رسیدگی کنیم، پیش از آن که به حسابمان رسیدگی شود، چنان که انگار تاکنون خواب بودیم و اینک دوباره متولد شده ایم؛ به همان معنا که عیسی مسیح فرمود: کسی وارد ملکوت خداوند نمی شود، مگر این که دوباره متولد شده باشد.
-----------------------------------
دکتر کاوه احمدی علی آبادی
دکترای فلسفه و ادیان از تگزاس آمریکا
موضوعات مرتبط: موضوعات دیگر ، اسلام ناب محمدی یعنی چه؟ ، ،
برچسبها: